محیط کار مدرن، مملو از موقعیتهایی است که حس اضطراب و تشویش را القا میکند و با اینکه اضطراب همیشه چیز بدی نیست و به افراد انگیزه میدهد هدفهایشان را دنبال کنند و نسبت به وظایف خود متعهد باشند، اما وقتی بیش از حد باشد، میتواند به عملکرد ضعیف منجر شود و سلامت انسان را به خطر بیندازد. به گفته مریم کوچکی، استاد مدیریت و سازمانها در مدرسه کلاگ، یک خطر دیگر هم وجود دارد: تحقیقات او نشان میدهد اضطراب میتواند بر اخلاق و رفتار کارمندان اثرگذار باشد.
او میگوید: «وقتی افراد اضطراب دارند، حتی موقعیتهای خنثی را هم تهدید به حساب میآورند و این تهدیدات فرضی میتواند به رفتارهای غیراخلاقی منجر شود.» اما چون اضطراب باعث میشود افراد تمرکز درونی داشته باشند و بر به دست آوردن منابع – از جمله پول – تمرکز کنند، افرادی که به دام آن میافتند، نسبت به افرادی که وضعیت روانی سالمتری دارند، بیشتر دروغ میگویند و تقلب میکنند. همچنین افراد به شدت مضطرب برای به اشتراکگذاری اطلاعات، همکاری یا انجام اقدامات بازدارنده، تمایل کمتری دارند. به گفته کوچکی «تحقیقات گذشته نشان داده محرکهای تنشزای مرتبط با شغل میتوانند به رفتارهای ضدتولیدی و بدون بازده تبدیل شوند. چیزی که ما یافتیم این است که حس کلی اضطراب افراد را نسبت به اخلاقیات بیتفاوت میکند.»
کوچکی به کمک همکارانش برای تست کردن این فرضیه 6 مطالعه مختلف انجام داده است. در هر یک از این مطالعات، حس اضطراب به نیمی از افراد مورد مطالعه القا شد. مثلا از آنها خواسته شد فیلم ویدئویی یک تصادف وحشتناک در کوه را تماشا کنند. نیم دیگر گروه فیلمی را در مورد فضا مشاهده کردند. نتایج این بررسی قابل توجه بود: گروهی که حس اضطراب به آنها القا شده بود، بیشتر از گروه دیگر برای پول درآوردن دروغ گفتند و نسبت به رفتار غیراخلاقی در محیط کار، از دست بردن در گزارشها گرفته تا استفاده از اطلاعات محرمانه برای ارتقای شغلی خودشان، احساس راحتتری داشتند. از نظر کوچکی، این شواهد نشان میدهد اضطراب میتواند در هر سازمانی فساد را ترویج دهد.
حال صاحبان کسبوکارها برای کاهش سطح اضطراب در سازمانشان چه باید بکنند؟
اول از همه، هیچ سازمانی هیچ گاه نمیتواند ادعا کند که میتواند از بروز اضطراب جلوگیری کند. حتی در شرکتهایی که به شدت بر آسایش و رفاه کارکنان خود سرمایهگذاری میکنند، همیشه کارمندانی هستند که در سطح فردی با این حس درگیر شوند. کوچکی میگوید: «روشهایی برای تغییر چارچوب اضطراب به شیوهای مثبتتر وجود دارد. بخشی از هوش احساسی این توانایی است که احساسات و واکنشهای خود را بشناسید و موقعیتها را تغییر دهید. افرادی که هوش احساسی بالایی دارند میتوانند بهطور منطقی با اضطراب مواجه شوند.» از نظر کوچکی، یکی از اقداماتی که مدیران برای کاهش اضطراب کارکنان میتوانند انجام دهند، این است که به جنبه جسمی اضطراب بپردازند. برخی شرکتها برای این منظور یوگا و مدیتیشن را پیشنهاد میکنند و برخی دیگر لوازم اداری استاندارد و راحت را در نظر میگیرند. حتی برخی شرکتها با در نظر گرفتن مکانهای ورزشی به این موضوع اهمیت میدهند.
به گفته کوچکی، نکته مهمتر این است که مدیران «امنیت روانی» را در سازمان تقویت کنند. امنیت روانی یعنی به کارمندان اجازه داده شود نظرات خود را در محیطهای دوستانه بیان کنند. در این صورت آنها میتوانند مسائل خود را به اشتراک بگذارند، توصیه بشنوند و بحث کنند.
شرکتها با توجه همزمان به جنبههای جسمی و روانی اضطراب میتوانند سطح استرس کارمندان خود را تا حد قابلتوجهی کاهش دهند که البته رهبری سازمان هم در این میان مهم است.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۴۹۰
مترجم: مریم رضایی منبع: Kellogg Insight